گريههايم را بگير و قسط آخر را بده
يك لباس مجلسي از بيكسيهايم بخر
خستگيام را هميشه خرج موهايت بكن
جمعههايت را بدون من به مهماني ببر!
دست و پا گيرم، تو اعصاب خرابم را بگير
مُفت بفروش و دوباره خرج دانشگاه كن
خوب ميداني فقط توي سياهي زندهام
پاي مويت را يواش از خانهِام كوتاه كن!
من كه دائم غرق كارم، نيستم، پس خواهشاً
پول آب و برق را با دلخوشيهايم بده
جان من حتّي براي حرفهايت ميرود
در قسمهاي دروغت خواهشاً جايم بده
در حراجي ، چشمهايم را به دلّالي ببخش
خندهام را بيصدا صرف خريد ميز كن
از اضافهكاريام يك دست مُبل نو بخر
توي سمساري مرا با تابلويي تعويض كن!
توي مهمانيت از من پايهي خنده بساز!
غصّهام را سوژه كن در لابهلاي گفتگو
با تمام زخمهايم لحظهاي شادي بخر
آرزويم را براي جمع، مثل جوك بگو!
توي عقد دوستم با همكلاسيات برقص!
حلقهات را مثل اسمم در كمد پنهان بكن
كل شب از پيكهاي يك غريبه مست شو
باز فردا نسبتت را با غمم كتِمان بكن!
باز بفروشم، دوباره خانه را آتش بزن
ريشهكن كُن، اين همان فصل شروع دردهاست
گفته بودم، گفته بودم... و كسي باور نكرد
چشمهايت ابتداي انقراض مردهاست!
گفته بودم، آخر تاريخ در دستان توست
گفته بودم ابتداي رنج ميراث من است
گفته بودم، گفته بودم... و كسي باور نكرد
گفته بودم كه قيامت چشمهاي اين زن است!
..
نظرات شما عزیزان:
|