( 11 )
====
عصر جمعه در غروب پائیزی
بر فراز بلندترین درخت جنگل پر غصه
آن کلاغ پیر
قصه ها دارد فراوان با باد.
او برهوت جنگل را می رهاند
از هنجار سکوت
با نابهنجار خویش.
کنون باد چالاک و سرگردان
همساز با او
از این خیل عظیم غصه ها
فرمانبر قصه های بسیار است.
تا همگان
در عزیمتی پیوستار
آوای فرو خفته خویش را
در درازنای سرودی بی قرار
تا زمان های دور و نامیرا
زمزمه کنند.
------------------------------
جمال الدین جلالی پور
نظرات شما عزیزان:
|