درد من شد عشق تو درمان نمیخواهد دلم تا در آغوش تو ام زندان نمیخواهد دلم
دوست دارم اینچنین دیوانه باشم خوب من تا بسوزانی مرا جبران نمیخواهد دلم
تا خریدارم تویی طعنه به یوسف میزنم دلخوشم با بردگی عنوان نمیخواهد دلم
شاعر چشمان تو باشم برایم کافی است این غزلها آنِ تو دیوان نمیخواهد دلم
ای فدای چشم مستت دلبری ها میکنی چون تورا میخواهد این وآن نمیخواهد دلم
ماه شبهایم تویی مهتاب میخواهم چکار بی سر و سامان تو...سامان نمیخواهد دلم
تو برای من شدی سنگ صبور قِصه ها صاحب قلبم تویی سلطان نمیخواهد دلم
نظرات شما عزیزان:
|