زندگی آبستن از هنجار و نا هنجارهاست زندگی هموار و گه درگیر ناهموارهاست
چون بهاران سبز وگاهی میشود پاییز وزرد زندگی گه دلخوشی ،گه دیدن آزارهاست
صبر در سختی و خنده در زمان دلخوشی زندگی در پیچ و تاب اینچنین تکرار هاست
مثل چشمه گه زلال وگه گل آلود بلا صحنه ی آرامش و گه صحنه ی پیکارهاست
کی توان از سَر، نوشت انچه نوشته سرنوشت پنجره محکوم ماندن ، سینه ی دیوارهاست
گرگ زاده گرگ باشد عاقبت درنده خو بره آهو مثل مادر طعمه ی کفتارهاست
بس کن ای سنگ صبور دم از وفا دیگر مزن عشق تنها در کتاب و غصه و اشعارهاست
نظرات شما عزیزان:
|