سلام دنیام، آسمان اینجا گرفته، ابریست، هوای گریه دارد. مثل دل من که پشت پای تو اب ریخت از چشمانش، تا که به سلامت برگردی، حرفهای تکراری پشت یک نگاه مرطوب ماسیده، و باز هم تکرار "دوستت دارم". قصه بود و هست، قصه زندگی، قصه دوست داشتن. از چه بگویم برات عشق ابدیم، از تنهایی هایم، دوستت دارم های بی صدای خستگی هایم. نه! نه!، از شوقم می گویم، از امید وصال تو. سلام واژه هایم را بپذیر، که به سوی تو پرواز می کنند. یادت باشد روز، روزگار خوش است، و همه چیز بر وفق مراد. تو هم خوب باش. یادت باشد یک آمدن به من بدهکاری. یک آمدن و ماندن تا همیشه. سرنوشت این عشق الان انتظار است. و امید وصال، با همه سختی ها شیرین است. بی صدا، بی نگاه، بی قرار...! دوستت دارم.
آدینه هشتم بهمن ماه نود و پنج
نظرات شما عزیزان:
|