دل من با نفس عشق جوان است هنوز
عالم عشق من اندر هیجان است هنوز
تیر صید من اگر رفت خطا باکی نیست
لذت عشق تو در سینه روان است هنوز
شانه های عشق را خالی مکن از التماس
گریه های هر شب من بس فراوان است
می کشم در بند عشق خود تو را روزی، بدان
حیله های عاشقیم رو به سامان است هنوز
با من از باد صبا و نعره های صبحدم چیزی مگو
وعده ما نیمه شب در زیر باران است هنوز
طعنه ها بر من مزن ای یار ز ناپاکی من
روح ناپاکم ز روح پاک یزدان است هنوز
شانه هایت را ز من از بهـر استغنا مگیر
شانه هایت بهر گریه عین درمان است هنوز
..
.
..
نظرات شما عزیزان:
|