پیام حکایت آزادی خواهی ، آزاد اندیشی و آزاد منشی است و ضرورت احترام به عقاید مخالف . و در این جهت است که هجویری ( در قالب شیخ ابوطاهر حرمی ) به مرید خود دستور نمی دهد که خاموش باشد . چراکه اگر چنین می کرد ، اولا از اقتدار خود به ناروا بهره گرفته بود و ثانیا بر خلاف پیام حکایت که « ضرورت آزاد اندیشی است »
حرکت کرده بود . شیخ کاملا واقف است که اگر از نفوذ کلام خود علیه مرید استفاده کند کل حکایت و پیامش را تخریب می کند و خواننده را در برابر یک تناقض آشکار و حل ناشدنی قرار می دهد . به همین دلیل، می بینیم شیخ وضعیّتی شرطی ایجاد می کند : اگر خاموش باشی به تو چیزی خواهم آموخت . وضعیّتی که به کمک این «اگر» ایجاد می شود و ضعیّتی است کاملا آزادی خواهانه ؛ می توانی پیشنهادم را نپذیری . من تو را وادار به کاری نمی کنم .
اما اگر مایلی از من چیزهای بیشتری بیاموزی خاموش باش .
در خانقاه که دیگر بیم محدود کردن آزادی مرید نمی رود ، حرکت شیخ که « انداختن نامه » به جانب مرید است ، اقتدار شخصیّت شیخ را نشان می دهد بی آن که بتوان او را به استبداد گرایی متّهم کرد . انداختن نشانه زورگویی شیخ نیست . بلکه نشأت گرفته از خشم شیخ است از حرکت مرید .